21 ماهگی روژین

وای خوشگلم منو ببخش که چند وقته وبلاگتو به روز نکردم اخه کلی سرمون شلوغ بود اول از همه که مامان آپاندیسش اوت کرد و مجبور شد بره بیمارستان و شما دو شب پیش مامانی و باباجون بودی و منم مجبور شدم شما را از شیر بگیرم الهی قربونت بشم من

بعد هم که مامان یکم حالش خوب شد رفتیم بندر عباس پیش عمه بهاره و از مسافرت هم برگشتیم شما خوشگل من مریض شدی و چهار پنج روز تب بالا داشتی الهی که هیچ وقت دیگه مریض نشی عزیزم خیلی روزهای سختی بود 

الان ماشا.. خیلی خانوم و بلبل شدی تقریبا همه چیز میگی ولی خیلی هم شیطون شدی و همه جا را بهم میریزی ولی شیطونیهات هم بانمکه

19 ماهگی روژین

وای خوردنی من ماشا... هر روز داری بانمک تر میشی ماشا... یک بلبل شدی برای خودت کلی شعر یاد گرفتی

شعر چشم چشم دو ابرو  میگی چشم چشم ابرو دماغ دهن دو گردو

شعر تولد تولد  میگی تبببت مبابکککککککککککککککک

شعر عمو زنجیر باف میگی عمو بعله تا اخر شعر هم همش میگی بعله

شعر اتل متل توتوله میگی اتل توتوله بقیشو من میخونم اخرش را تو میگی یک انقزی بانمکی میگی

جدیدا هم یاد گرفتی میگی دوست دارم عاشقتم

حسابی طوطی شدی هر روز یک کلمه جدید یاد میگیری ناز ناز مامان 

تا مهر میبینی سریع میگی ا... اکبر و دنبال چادر میگردی که سرت کنی

یک عروسک دوست داشتنی داری به نام کچل که به قول عمه نغمه معلوله اخه دست که نداره یک پا هم بیشتر نداره لباساش هم که اصلا نباید تنش باشه

یک کتاب هم داشتی به نام کپل که خیلی دوست داشتی و از دوست داشتن زیاد همه صفحاتش را پاره کردی ههههههههههههه

بفرمایید ادامه مطلب

ادامه نوشته

18 ماهگی

خوشگل مامان هر روز بیشتر عاشقت میشم هر زو با نمک تر میشی جدیدا یاد گرفتی میگی i love you خیلی با نمک میگی مثل عروسکا بهت میگیم چشمک بزن هر دو تا چشمکهاتو میندی و محکم فشار میدی خیلی شیطون شدی میری بالای میز و شروع میکین به نای نای کردن همش به ما هم میگی برات دست بزنیم اسم عمع نغمه را هم یاد گرفتی به همه میگی عمه نغمه بعضی اوقات هم  به عمه صفا میگی عمه منا  انشا... که همیشه سلامت باشی گل من



روز جهانی کودک

دیروز خوشگل مامان روز جهانی کودک بود و منم برات کیک درست کردم و شب هم با بابا رفتیم شام بیرون




قرار دوم با دوستهای نی نی سایت

این ماه خاله فهیمه و فرناز جون اومده بودن مشهد برای همین ما دوستهای نی نی سایتی با هم قرار گذاشتیم ما زودتر رسیدیم ولی کم کم خاله محبوبه اومد بعد با هم رفتیم پارک بانوان بقیه دوستان هم اونجا بودن کلی با دوستهات ازتون عکس گرفتیم شما همش از دست من فرار میکردی شیطون بلا

مسافرت شمال

چند روز پیش رفته بودیم شمال با دایی و پسر عموهای مامان

روز اول شما از دریا خیلی ترسیدی همش گریه میکردی اما روز دوم کم کم به دریا عادت کردی و ما برات سطل بازی گرفته بودیم و کلی ماسه بازی کردی  و بابا هم شما را آورد تو اب همش میلرزیدی منم زود شما را بردم ویلا و لیاست را عوض کردم ولی متاسفانه شما شب تب کردی و من کلی ترسیدم فرداش بردیمت دکتر و کلی قرص و دارو داد آمپول هم به شما داد کلی گریه کردی ولی خداراشکر تبت اومد پایین و خوب شدی گل من  الهی بگردمت انشا... همیشه سالم باشی و دیگه مریضیتو نبینم عزیزم تو این مسافرت خونه عمه مریم هم رفتی و کلی با مهسا جون بازی کردی


قبل از رفتن به دریا



در حال ماسه بازی




روژین بعد از مریضی کنار دریا



جنگل النگدره در گرگان در حال بلال خوردن 


17 ماهگی روژین

وای خدا چقد این ماه شیطون شدی همش دنبال تلفنی تا موبایل میبینی میگی موبایل تا دستت هم میدم میبینم داری به یک شماره زنگ میزنی چند بار به افراد غریبه که شمارشون تو گوشیم سیو بوده زنگ زدی خدا به داد ما برسه از دست تو تلفن خونه را هم میبنی همش میگ زنگ بزن به مامانی ها عمه غزل باباجی و وقتی هم زنگ میزینم کلی حرف میزنی که که هیچی ازش سر در نمیاریم ههههههههههههههههه جدیا جمله هم میگی جیگر من

16 ماهگی روژین جون

جیگر مامان خیلی بانمک شدی جدیدا یاد گرفتی شعر میخونی شعر تولد تولد را میخونی  میگی (تببب تببب تببدت مبااا ) تاب تاب عباسی (تاب تاب تاب تاب تاب ) خیلی شیطون بلا شدی جدیا حمله در حد دو کلمه میگی و خیلی پر حرف شدی ماشا... من که عاشق صحبت کردنتم اسم غزل جون را هم یاد گرفتی همش صداش میکنیذعمه را هم قشنگ یاد گرفتی همه عمه ها را  صدا میزنی به دایی هم میگی داگی به خاله میگی آنی  و کلا طوطی شدی 



سفر ارتکند

چند وقت پیش با عمه نغمه و چند تا از دوستاشون رفتیم به اردوگاه ارتکند روز خیلی بارونی بود ولی خوش گذشت فقط یکم ترسیدم چون تو راه حالت بد شد و بالا آوردی ولی خداراشکر مشکل خاصی نبود

شیرین زبونی و شیطونی های روژین تو 15 ماهگی

خوشگل مامان جدیدا خیلی شیرین زبون و پر حرف شدی ولی زبونت چینیه ما چیزی متوجه نمیشیم وقتی میگیم گربه چی میگه میگی ما ما وقتی میگیم هاپو چی میگه میگی آآ وقتی میگیم بعی میگه میگی بع بع ولی تا اخر شعر همش بع بع میکنی و بقیه حیوونها هم بع بع میکنن الهی قربون اون بع بع کردنت بهت میگیم سلام کن میگی دگین نمیدونم چه ربطی به سلام داره وقتی بابا میاد خونه داینقدر بانمک بابا بابا میکنی تا وقتی هم جوابت را نگیری ول کن نیستی ادامه میدی جدیدا راه هم افتادی دیگه به همه جا میری و فضولی میکنی راه رفتنت مثل پنگوئن میمونه